کد خبر : 276995
تاریخ انتشار : جمعه ۲۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۵:۰۵
-

اعتماد به غرب، مذاکره و شکست؛ تجربه‌ای که برای برخی عبرت نشد

اعتماد به غرب، مذاکره و شکست؛ تجربه‌ای که برای برخی عبرت نشد

برآیند رفتار آمریکایی‌ها و غربی‌ها در عرصه‌ی سیاست خارجی همواره این بوده است (و البته خواهد بود) که به دنبال تضعیف کشورهای مستقل هستند، به‌نحوی‌که ابتدا با مذاکره و تحمیل نظرات خود توان دفاعی و اقتصادی کشورها را به حداقل می‌رسانند و بعد شروع به وارد کردن هجمه می‌کنند تا اهداف خود را عملی ‌سازند، همان نسخه‌ای که در لیبی و عراق تا حدودی جواب داد.

به گزارش عصرقائم،  این روزها در ایام سالروز کودتای ۲۸ مرداد قرار داریم، اتفاقی مهم و تأثیرگذار در سیاست داخلی و خارجی ایران که حالا سال‌هاست فرصتی را فراهم می‌آورد تا به بازخوانی تاریخ سراسر مداخله‌جویانه و دشمنی‌های آمریکا و غرب با ملت ایران پرداخته شود.

کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ که به عنوان یک رویداد خاص در تاریخ پر فراز و نشیب ایران پیش از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی به ثبت رسیده است در دل خود درس‌های بزرگی را جای‌داده است، اعتماد به آمریکا از سوی مصدق و سپس ضربه خوردن از این اعتماد موجب شد تا نخست‌وزیر وقت یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات تاریخی درصحنه سیاست ایران را مرتکب شود و درنتیجه آمریکایی‌ها بر کلیه امور داخلی ایران تسلط پیدا کنند.

رهبر معظم انقلاب ۱۲ آبان ۹۲ در دیدار با دانش آموزان و دانشجویان در رابطه با کودتای ۲۸ مرداد می‌فرمایند: « هر ملّتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتّی آن‌کسانی که دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدق به آمریکایی‌ها اعتماد کرد؛ برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیس‌ها نجات بدهد، به آمریکایی‌ها متوسّل شد؛ آمریکایی‌ها به‌جای اینکه به دکتر مصدق که به آن‌ها حسن ظن پیداکرده بود کمک کنند، با انگلیس‌ها همدست شدند، مأمور خودشان را فرستادند اینجا و کودتای ۲۸ مرداد را راه انداختند. مصدق اعتماد کرد، کتکش را [هم] خورد…»

مذاکره و سازش؛ سیاستی کاملا شکست خورده

هرچند تجربیات پیش از انقلاب اسلامی و سیطره آمریکایی‌ها بر سرنوشت ملت و منابع کشور در دوره حکومت پهلوی از کودتای ۲۸ مرداد و اعتماد تلخ مصدق به آمریکا تا تصویب کاپیتولاسیون و غارت سرمایه‌های نفتی ایران به‌صورت واضح و روشن در برابر دیدگان همه قرار دارد اما با این وجود بعد از انقلاب و از اولین روزهای استقرار دولت موقت هم برخی همچنان بر طبل دوستی و روابط عادی جمهوری اسلامی با آمریکا کوبیده و از تنش‌زایی گفتند.

جریان غرب‌گرا با طرح مسائلی همچون مذاکره از هیچ کوششی برای غلبه دادن منطق سازش بر منطق مقاومت و ایستادگی دریغ نمی‌کند و در طول سال‌های بعد از انقلاب با عناوین متفاوتی این تفکر به‌عنوان پایه اصلی دیدگاه این طیف در سیاست خارجی در دولت‌های سازندگی، اصلاحات و اخیراً اعتدال بروز داشته و به جد دنبال شده است.

شاید برخی هنوز هم دلباخته‌ی آمریکا و غرب باشند اما حداقل برای آحاد ملت ایران دو تفکر «ایستادگی» و «سازش» در عرصه‌ عمل امتحان خود را پس داده‌اند؛ تجربه‌ی گران بهایی همچون دفاع مقدس نشان داده ایستادگی در مسیر حق، به‌شرط عمل به الزاماتِ این حرکت، قطعاً پیروزی را به همراه خواهد داشت اما سیاست دولت های یازدهم و دوازدهم و تأکید بر مسیر مذاکره با آمریکا و غرب بار دیگر ثابت کرد که بحث سازش به هیچ وجه نمی تواند تأمین کننده منافع ملت ایران باشد و اعتماد به غرب سیاستی کاملا شکست خورده است، مسئله ی مهمی که رهبر معظم انقلاب نیز در آخرین دیدار با هیئت دولت دوازدهم به صورت ویژه اشاره کردند.

هدف غرب از مذاکره، فشار بر کشور است

حجت الاسلام علیرضا سلیمی عضو هیئت رئیسه مجلس در خصوص لزوم بی اعتمادی نسبت به غرب در دولت سیزدهم، گفت: غربی ها نشان داده اند که باطنی گرگ صفت دارند. تجربه تلخ ایران در سالهای گذشته و قبل از آن و حتی قبل از انقلاب هم تاییدی بر آن است تا بدانیم نباید به غرب اعتماد کرد؛ چرا که آنان همواره به دنبال دیکته کردن خواسته های خود به دیگر کشور ها هستند.

وی افزود: این نوع برخورد غربی ها با سایر کشورها، ناشی از آن است که آنان خود را برتر می دانند و دیگران را به عنوان انسان های درجه دو می بینند. این نوع نگاه آپارتاید، در حوزه های مختلفی از جمله اقتصادی و سیاسی خود را نشان می دهد. برای مثال در موضوع مقابله با کرونا که مسئله ای جهانی است، مشاهده می شود که غربی ها با اینکه واکسن بیش از نیاز دارند، آن را به کشورهای فقیر نمی دهند. ولی از آن طرف مدام حرف از حقوق بشر می زنند.

سلیمی ادامه داد: غربی ها در مذاکرات با دیگر کشورها هم فقط به دنبال تحت فشار قرار دادن طرف مقابل هستند و اگر ببینند این امکان را دارند لحظه ای دریغ نمی کنند و تنها هدف آنان از مذاکره همین است.

وی تصریح کرد: تجربه تلخ برجام نیز نشان می دهد که ما تمام امتیازات را دادیم ولی همه دیدیم که غربی ها چگونه با ما رفتار کردند و تحریم ها را افزایش دادند. تجربه نشان می دهد غربی ها تنها در یک صورت دست از فشار بر می دارند و آن زمانی است که طرف مقابلشان قدرتمند شده است؛ نمونه آن در موضوع واکسن کرونا مشهود است. به محضی که ایران قادر به تولید واکسن شد، فشارها برای ورود واکسن به کشور کاهش یافت و امروز شاهد واردات واکسن کرونا از سایر کشورها به ایران هستیم.

عضو هیئت رئیسه مجلس با بیان اینکه در برجام بیشتر شاهد دیکته شدن نظرات غربی ها به ایران بودیم، گفت: روندی که آقای هاشمی رفسنجانی شروع کرد و به وسیله آقای روحانی ادامه یافت، جز روندی یک طرفه برای اعطای امتیازات در مقابل هیچ، چیزی نبود و باید در دولت سیزدهم این مسیر اصلاح شود و اقتصاد کشور را از گره زدن به لبخند و اخم غربی ها جدا کرد.

سلیمی خاطرنشان کرد: در عین اینکه معتقدیم باید با کشورهای مختلف رابطه داشت ولی باید این ارتباط بر مبنای منطقی و عقلانی تعریف شود تا از یک سوراخ دوبار گزیده نشویم.

ایران و توافق سعدآباد؛ تجربه‌ای که برای برخی عبرت نشد

بدعهدی‌های غرب  مختص این روزها و بعد از خروج دونالد ترامپ از برجام نیست و به قبل‌تر و به زمان امضای بیانیه سعدآباد و توافق ایران با سه کشور اروپایی (آلمان، فرانسه و انگلیس) در خصوص برنامه هسته‌ای ایران برمی‌گردد.

در عرصه سیاست خارجی ایران نیز در مقاطعی برخی با تکیه‌بر سیاست نخ نما شده اما خوش‌رنگ و لعاب تنش‌زدایی به مذاکره و درنهایت اجرای خواست طرف مقابل تن دادند که البته نتیجه‌ی آن چیزی جز فشار بیشتر و زیاده‌خواهی طرف غربی و انعکاس پالس‌های ضعف نبود.

۱۷ سال پیش یعنی در تاریخ ۲۹ مهرماه سال ۱۳۸۲، سرانجام پس از چند دور مذاکرات هسته‌ای میان هیئت ایرانی به سرپرستی حجت‌الاسلام حسن روحانی دبیر وقت شورای‌ عالی امنیت ملی و وزرای خارجه انگلیس، فرانسه و آلمان، توافقی معروف به «سعدآباد» میان طرفین به امضا رسید.

مطابق این توافق ایران پذیرفت به‌منظور اعتمادسازی، همه فعالیت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز خود را که مرتبط با غنی‌سازی اورانیوم بود، به‌صورت داوطلبانه تعلیق کند و متقابلاً سه کشور اروپایی نیز متعهد شدند زمینه عادی‌سازی پرونده هسته‌ای ایران در آژانس انرژی اتمی و جلوگیری از ارجاع آن به شورای امنیت را فراهم آورند.

اما در عمل جهانیان شاهد بودند که وزرای خارجه سه کشور انگلیس، آلمان و فرانسه در نشست شورای حکام در خرداد ۸۳، برای مختومه کردن پرونده ادعایی علیه برنامه هسته‌ای ایران تلاشی به خرج ندادند و در نهایت شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه‌ای ضد ایرانی تصویب کرد که در آن قطعنامه، نه‌تنها حق مشروع غنی‌سازی اورانیوم برای ایران انکار شده بود که حتی بر کشورمان تکلیف شده بود که طراحی تأسیسات تبدیل اورانیوم اصفهان و احداث رآکتور تحقیقاتی آب‌سنگین اراک را نیز متوقف کند!

درنهایت با واکنش قاطع رهبر انقلاب و تکلیف دولت وقت به لغو محدودیت‌ها این توافق که عملاً نتیجه‌ای جز ابراز ضعف برای ایران نداشت لغو و صنعت هسته‌ای باهمت دانشمندان جوان کشور وارد مسیر رشد و شکوفایی جدیدی شد اما این بار برجام بود که سد راه شد، هرچند مذاکره‌کنندگان برجام همان کسانی بودند که  توافق خسارت بار سعدآباد را در کارنامه داشتند اما از این تجربه تلخ عبرت نگرفتند یا شاید نخواستند عبرت بگیرند!

حتی در مذاکرات هسته‌ای که به توافق برجام منجر شد آمریکا و طرف های غربی بعد از محدود کردن صنعت هسته‌ای ایران در این چارچوب مسائلی همچون توان موشکی و اتهام حمایت از تروریسم را به بهانه حضور فعال ایران در محور مقاومت پیش کشیدند و برخی عوامل داخلی نیز دنباله آن را گرفتند اما درنهایت با تدابیر رهبر معظم انقلاب و تأکید معظم له بر افزایش اقتدار و توانمندی‌های دفاعی نتوانست ایران را به سمت‌ سرنوشت مشابهی مانند لیبی بکشاند و ناکام ماند.

درمجموع می توان این چنین نتیجه گرفت که برآیند رفتار آمریکایی‌ها و غربی‌ها در عرصه‌ی سیاست خارجی همواره این بوده است (و البته خواهد بود) که به دنبال تضعیف کشورهای مستقل هستند، به‌نحوی‌که ابتدا با مذاکره و تحمیل نظرات خود توان دفاعی و اقتصادی کشورها را به حداقل می‌رسانند و بعد شروع به وارد کردن هجمه می‌کنند تا اهداف خود را عملی ‌سازند، همان نسخه‌ای که در لیبی و عراق تا حدودی جواب داد و حتی به اذعان مقامات آمریکایی در قالب مذاکره با کره شمالی نیز دنبال می‌شد.

اعتماد به غرب، مذاکره و شکست؛ تجربه‌ای که برای برخی عبرت نشد
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

نه − هفت =