کد خبر : 238140
تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۹ - ۱۶:۳۵
-

امدادرسانی با لباس دامادی!

امدادرسانی با لباس دامادی!

به گزارش قائم آنلاین، «شهروند» در ادامه نوشت: زندگی در کوهپایه از او کوهنوردی قهار ساخت و جست‌وخیز در میان عشایر شجاعت را به او بخشید. حسین می‌گوید: «چلگرد پربرف‌ترین شهر ایران است. شاید باورتان نشود در زمستان‌ها مناطق کوهستانی و روستایی زیادی مدت‌های طولانی پشت سفیدی برف‌ها به امید بهار می‌مانند و مردم برای

به گزارش قائم آنلاین، «شهروند» در ادامه نوشت: زندگی در کوهپایه از او کوهنوردی قهار ساخت و جست‌وخیز در میان عشایر شجاعت را به او بخشید.

حسین می‌گوید: «چلگرد پربرف‌ترین شهر ایران است. شاید باورتان نشود در زمستان‌ها مناطق کوهستانی و روستایی زیادی مدت‌های طولانی پشت سفیدی برف‌ها به امید بهار می‌مانند و مردم برای تأمین مایحتاج زندگی در این ایام با مشکلات بسیاری روبه‌رو می‌شوند.»

دیدن رنج و سختی عشایر‏ و روستاییان همیشه حسین را عذاب می‌دهد تا اینکه تصمیم می‌گیرد به جای غصه‌خوردن قدمی برای حل این مشکلات بردارد: «وقتی دیدم دست خالی و بدون آموزش نمی‌توانم گرهی از اهالی منطقه‌ام باز کنم، تصمیم گرفتم با توصیه عمویم که خودش یک هلال ‌احمری است، در دوره‌های آموزشی جمعیت هلال ‌احمر شرکت کنم و به عضویت این سازمان امدادرسان دربیایم.»

حسین امروز «نجاتگر یک» پایگاه چلگرد است و نقش بسزایی در مأموریت‌های امدادی این منطقه دارد.

با کت‌وشلوار خونی به خانه آمدم

او از وقتی به عضویت جمعیت هلال ‌احمر درآمده، برای حضور در عملیات‌های امدادرسانی سر از پا نمی‌شناسد؛ مصداقش هم وضع او در شب و روز عروسی‌اش بود.

امدادگری که با لباس دامادی مشغول امدادرسانی در میانه جاده بود، یاد این روز و ماجراهایش که می‌افتد، خنده بر چهره‌اش می‌نشیند: «روز قبل از عروسی ما مراسم حنابندان داشتیم. فاصله خانه عروس تا خانه ما زیاد بود و من روز حنابندان باید این فاصله را تا خانه عروس طی می‌کردم. »

او ادامه می‌دهد: «در میانه راه با تریلی واژگون‌شده‌ای روبه‌رو شدم که بار آب معدنی داشت و از ادامه سفر به سمت بندرعباس به خاطر این حادثه باز مانده بود. »

خودم دست به کار شدم

حسین با همان لباس محلی دامادی مشغول کمک می‌شود. خودش می گوید: «خودروهایی که از جاده رد می‌شدند به سختی عبور می‌کردند و کسی نبود به این بنده خدا کمک کند. با اینکه لباس محلی دامادی به تن داشتم و باید رأس ساعت خودم را به مراسم می‌رساندم، دلم طاقت نیاورد.»

این داوطلب ادامه می‌دهد: «از ماشین پیاده شدم، سریعا با پایگاه تماس گرفتم و تا دوستان از راه برسند به یاری راننده و دیگر سرنشینان خودرو که جمعا سه‌ نفر می‌شدند، رفتم. کم‌کم امدادگران دیگر هم از راه رسیدند و موفق شدیم هم این سه‌ نفر را از آن وضع رها کنیم، هم پهنه جاده را از وجود باکس‌های رهاشده آب معدنی پاک کنیم. این عملیات ساعت‌ها طول کشید و من به همراه جمع دوستان حاضر خیلی دیر به مراسم حنابندان رسیدیم.»

شب عروسی و تصادف خونین

اما این پایان ماجراهای داماد امدادگر نبود، چون در جریان عروسی مجبور به امدادرسانی در حادثه دلخراش دیگری می‌شود.

خودش درباره این حادثه می‌گوید: «در حین بازگشت از مراسم عروسی به سمت منزل بودیم که متأسفانه تصادف سختی میان یک دستگاه سمند و یک دستگاه پژو درست مقابل دیدگان ما رخ داد. »

حسین معطل نمی‌کند، او می گوید: «سریعا برای امدادرسانی به نقطه حادثه رفتم. دوستان هلال‌ احمر دیگری هم که ما را همراهی می‌کردند، برای امدادرسانی حاضر شدند.»

حسین می‌افزاید:«خوشبختانه با حضور به‌موقع ما کسی در این حادثه جانش را از دست نداد اما من بعد از جریان امدادرسانی متوجه شدم تمام لباس‌های دامادی‌ام آغشته به خون مصدومان شده و با همان لباس‌ها برای اولین‌بار پا به خانه مشترک‌مان گذاشتم. می‌ترسیدم همسرم از این وضع ناراحت شود اما در کمال ناباوری دیدم ایشان نه‌ تنها  از این وضع دلخور نشدند بلکه با جمله افتخار می‌کنم به شما که جان انسان را نجات می‌دهید، خستگی را از تنم بیرون کرد.»

حوادث کوهستانی در پایتخت برف ایران

حسین منطقه‌ای که در آن خدمت می‌کند را مثل کف دست می‌شناسد؛ از کوه کلونچی و چاله میشان گرفته تا شاه شهیدان، گردنه عسلکشان‏،گردنه چری و گردنه شاه منصوری که هر کدام هر روزه بستر وقوع حوادث مختلف است: «بارش برف‌های سنگین از حدود ۲۰ روز آینده در چلگرد آغاز می‌شود و راه‌ها یکی‌ یکی بسته می‌شود. از طرفی به واسطه وجود اولین پیست اسکی کوهرنگ در این منطقه همواره در فصل سرد ‌سال ما پذیرای جمعیت زیادی از علاقه‌مندان به ورزش‌های زمستانی هستیم؛ سفرهایی که فارغ از حادثه نیستند.»

سال نو را با امدادگری شروع کردیم

یکی از خاطرات کاری او به نوروز گذشته برمی‌گردد. ‌تحویل سال  بود، خبر رسید که سه‌ نفر در ارتفاعات آب باریک گرفتار شده‌اند، جایشان را دقیقا می‌دانستیم اما راه برای رفتن وجود نداشت.

به هر سختی و مشکلی بود، خودمان را به این افراد رساندیم، متأسفانه دو تن از این جمع به علت سرمازدگی جان خود را از دست داده بودند و یک‌ نفر دیگر هم دچار شکستگی پا شده بود، با این حال مسافت زیادی دوستان خود را به پایین کشیده بود.

حسین برای فراگرفتن دوره‌های آموزشی امدادرسانی مجبور می‌شود به استان اصفهان برود. او می‌گوید: «منطقه کوهستانی ما همواره شاهد حوادث بسیاری است و لازم است بومی‌های منطقه که به زیر و زبر آن آشنا هستند، این آموزش‌ها را فرا بگیرند تا در مواقع بروز حادثه سریع‌تر به کار امدادرسانی مشغول شوند. ما هم با درک این مهم به همراه چندتن دیگر از دوستان‌مان تمامی دوره‌های تخصصی امدادرسانی را فرا گرفته‌ایم.»

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

بیست − شانزده =