کد خبر : 179293
تاریخ انتشار : جمعه ۸ شهریور ۱۳۹۸ - ۸:۲۰
-

دختران هرمزگان را فقط نجیبان و عفیفان نمایندگی کنند

دختران هرمزگان را فقط نجیبان و عفیفان نمایندگی کنند

به گزارش قائم آنلاین، ساناز پیشدار نوشت: به عنوان دختری هرمزگانی، سرزمینی که از  دیرباز محل نخستین اجتماع‌ها و گاهواره فرهنگی کهن بوده، ضمن رد و محکومیت ‌معرفی الگویی ناقص از زن مسلمان ایرانی و منافی با هویت اصیل او و به‌ویژه زنان هرمزگانی، در همایش دستاوردهای دولت تدبیر و امید، بر آن شدم در

به گزارش قائم آنلاین، ساناز پیشدار نوشت: به عنوان دختری هرمزگانی، سرزمینی که از  دیرباز محل نخستین اجتماع‌ها و گاهواره فرهنگی کهن بوده، ضمن رد و محکومیت ‌معرفی الگویی ناقص از زن مسلمان ایرانی و منافی با هویت اصیل او و به‌ویژه زنان هرمزگانی، در همایش دستاوردهای دولت تدبیر و امید، بر آن شدم در کنارِ مروری بر سیر تحولی ماهیت عفت و هویت زن اسلامی‌ ایرانی در گذرگاه تاریخ، به یک بررسی اجمالی پیرامون عامل این تناقص و تنافی فاحش بپردازم.

زنان از قدیم نیمی از جمعیت جامعه‌ را تشکیل می‌دادند اما جایگاه و میزان اهمیت به هویت آن‌ها در دوره‌های مختلف تاریخ، متفاوت بوده است.
در صفحات تاریخ گاه از زن به منزله موجودی گران‌بها یاد می‌شود، گاه به مثابه شخصیتی برابر با مردان و چه بسا فراتر از آن‌ها و گاهی هم به عنوان هویتی مستقل و متفاوت از مرد و بعضی اوقات نیز مانند کالایی زینتی.
در ایران باستان، زن علاوه بر استمرار نسل و تربیت فرزندان و پرداختن به فعالیت‌های درون خانه، در کار تولید و رفع حوایج زندگی با مرد همکاری داشته و بدون توجه به اختلاف نیروی بدنی بین زن و مرد که ریشه در آفرینش آن‌ها دارد، ساعت‌های درازی را به کارهای دشوار ‌پرداخته و حتی وظیفه نگهبانی از خانواده در مقابل دشمنان نیز به عهده او بوده است.
دکتر گیرشمن در این‌باره می‌نویسد:« در این جامعه ابتدایی وظایف سنگین به عهده زن گذاشته شده بود. در نتیجه عدم تعادلی بین وظایف مرد و زن ایجاد شد و زن دارای مقامی برتر نسبت به مرد گشت.»
از طرفی در این زمان زن هم‌چون دُر گران‌بهایی در جامعه حضور ‌یافته و در مناسبات اجتماعی تنها به هویت او اشاره ‌شده هر چند هویتی که برخاسته از فطرت او نبوده است.
اوپلوتارک، مورخ یونانی، می‌گوید:«هر گاه لازم است زنان ایران از خانه خارج شوند و به سفر روند، درون چادرهای در بسته‌ای می‌نشینند و چادر را بر روی گردونه‌ای قرار می‌دهند و حمل می‌نمایند.»
بعد از ظهور اسلام در ایران، آن‌چه به ایرانیان عرضه شد، اسلام اموی و عبّاسی بود.
در نتیجه، زنان ایرانی از دیدگاه‌های ناب دین مبین اسلام بی‌بهره ماندند. موقعیت همه زنان در آن زمان یکسان نبود؛ آنان که از ثروت بهره‌ای داشتند، مرفّه ولی در کنج خانه‌ها محبوس بودند، و آنان که در فقر مالی بودند، برای کمک به درآمد زندگی، همدوش مردان تلاش می‌کردند. در واقع در این دوره زن مانند گذشته، موجودی ارزشمند بود اما  بدون کسب هویت حقیقی خویش.
با روی کار آمدن سلطنت قاجار و برون‌رفت از دوره چندین ساله رکود فعالیت زنان، بار دیگر عرصه برای حضور آن‌ها در اجتماع فراهم شد.
اما ارتباط زیاد دولت‌مردان و مرفهین با اروپا و وجود امثال میرزا ملکم خان به عنوان روشن‌فکر اروپازده و مقهوریت آن‌ها نسبت به تمدن غرب، موجب تزریق فرهنگ منحط اروپایی به فرهنگ کشور شد و زنان نیز به عنوان اصلی‌ترین مهره در فساد یا صلاح یک جامعه، در رأس این تهاجم قرار گرفتند.
هر چند با به وجود آمدن نهضت‌هایی مانند مشروطه و تحرکات و ایستادگی‌های آن‌ها در مقابل این مقهوریت، هویت زنان، رنگ و بویی از حقیقت به خود گرفت اما این مقابله تداوم نداشت و هویت زنان در دوران پهلوی، بیش از دوره قبل، دستخوش تفکرات اروپایی شده و با شعار آزادی بی قید و شرط برای زنان، ارزش‌های ایرانی ـ اسلامی را متزلزل کرد.
در این دوران حقوق اساسی زن، براساس تجدد سطحی و البته فرمایشی، به حضوری ظاهری در اجتماع تقلیل یافت و به ابزاری برای پرستیژ بخشیدن به چهره بزک‌شده جامعه تبدیل شد.
حاکمیت در آن زمان زن را عنصری زیبا، افسون‌گر، تنوع‌آفرین و گذراننده اوقات فراغت هوسبازان می‌دانست که تاب مقاومت در برابر طوفان حوادث را ندارد.
زن در جامعه آن روز، تحت تأثیر فرهنگ اروپایی، به مثابه یک شی تلقی می‌شد که نقش انتقال‌دهنده فرهنگ را به عهده داشت و هم خود قابل فروش بود و هم چاپ عکس او روی کالا، به فروش تولیدات کمک می‌کرد.
بحران هویت، نوسازی اروپایی و تحریف فرهنگ اصیل ایرانی‌ـ‌اسلامی در آن روزگار، از عوامل ایجاد تحول در وضعیت زنان بود که در نهایت به انقلاب اسلامی ایران انجامید.

با پیروزی انقلاب اسلامی، مجموعه‌ای از تغییر و تحولات اساسی در تمام سطوح نظام اجتماعی کشور از جمله در مسأله هویت زن پدید آمد. تغییر و تحولاتی که نه اروپایی بلکه ناشی از احکام و قوانین الهی برخاسته از فطرت بشر بود و زن و مرد را با شرط عدم مفسده آزاد می‌دانست، با زن آن‌گونه که اصل آفرینش اوست رفتار می‌کرد، شخصیت و ویژگی‌های او را متفاوت و مستقل از مرد و ارزش وجودی او را مساوی با مرد تعریف می‌کرد و جایگاهی انسان‌ساز برای او قائل بود نه لعبت‌گونه.
حضور خودجوش زنان در انقلاب و نفی وضعیت موجود توسط ایشان را می‌توان اعتراض گسترده آنان به اندیشه تلقی زن به عنوان یک شی بر مبنای توجه صرف به جسم او، دانست.
اما به تدریج با نفوذ مجدد روشن‌فکری اروپایی در فرهنگ کشور، باز هم هویت حقیقی زنان دست‌خوش تغییراتی شد.
جریان غرب‌زده این‌بار به اسم  لیبرالیسم در کشور نقش‌آفرین بود.
لیبرالیسمی که تداعی‌کننده ترقی‌خواهی  دوران قاجار و پهلوی بوده و با شعار آزادی، نوک پیکان را به سمت هویت حقیقی زن که مهم‌ترین عامل در شکل‌گیری شخصیت انسان‌سازی و جریان‌سازی اوست، نشانه گرفت. آزادی‌ای که به گفته بنیان‌گذار انقلاب اسلامی ایران یک آزادی وارداتی و استعماری برای وابستگی ممالک به فرهنگ غرب بود.
جریانی که اکنون نیز در فضای فرهنگی و به ویژه هویت زنان کشور نفس می‌کشد. مدگرایی، تجمل‌گرایی، استفاده ابزاری و تبلیغاتی از زنان، آزادی بی‌قید و شرط آن‌ها و برابری جنسیتی، بی‌حجابی و… برآمده از تفکرات این جریان است.
در عصری که فرهنگ اروپایی و مدافعان حقوق زن در سراسر دنیا در جست‌وجوی هویت حقیقی و فطری زن دست و پا می‌زنند؛ لیبرالیسم‌، با صبغه کشور در وصول به این هویت اصیل، در حال عقب‌گرد به سمت دوران بی‌هویتی، ابزاری و نمایشی بودن زن است.
عقب‌گردی که خط بطلانی است بر فرهنگ اصیل ایرانی‌ـ‌اسلامی.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

2 × 4 =