کد خبر : 179059
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۰
-

«علاءالدین» جدید و یک قرن کلیشه سازی هالیوود

«علاءالدین» جدید و یک قرن کلیشه سازی هالیوود

به گزارش قائم آنلاین، فیلم انیمیشنی تولید سال ۱۹۹۲ «علاءالدین» اگرچه به شدت مورد تحسین قرار گرفت و مخاطبان پرشماری پیدا کرد، اما از نظر کلیشه سازی چند مسئله جدی در آن وجود داشت. دیزنی می خواست در نسخه زنده «علاءالدین» که روز ۲۴ می به نمایش عمومی درآمد از مشکلات مشابه اجتناب کند. به

به گزارش قائم آنلاین، فیلم انیمیشنی تولید سال ۱۹۹۲ «علاءالدین» اگرچه به شدت مورد تحسین قرار گرفت و مخاطبان پرشماری پیدا کرد، اما از نظر کلیشه سازی چند مسئله جدی در آن وجود داشت.
دیزنی می خواست در نسخه زنده «علاءالدین» که روز ۲۴ می به نمایش عمومی درآمد از مشکلات مشابه اجتناب کند. به همین منظور این شرکت تصمیم گرفت از مشورت های یک «شورای رایزنی اجتماعات» مرکب از محققان، هنرمندان و خالقان آثار خاورمیانه ای، جنوب آسیایی و مسلمان بهره مند شود. از من نیز خواسته شده به دلیل تجاربی که در پرداختن به اوضاع و احوال اعراب و مسلمانان در رسانه های آمریکایی داشتم، در این گروه حضور داشته باشم.
این واقعیت که یک استودیوی بزرگ فیلمسازی خواهان شنیدن صدای یک اجتماع شده، بازتاب دهنده تعهد فزاینده هالیوود نسبت به تکثرگرایی است.
اما اگرچه فیلم سینمایی علاءالدین در اصلاح برخی جنبه های تاریخ طولانی هالیوود در کلیشه سازی های خود از مردمان خاورمیانه موفق بود، با این حال این موضوع همچنان تا حد زیادی در حد آرزو باقی مانده است.

غول های جادو و شیخ های شهوت پرست 
ادوارد سعید استاد ادبیات در کتاب تاثیرگذار سال ۱۹۷۸ خود «شرق شناسی» گفته است که از نظر تاریخی فرهنگ های غربی برای توجیه تلاش خود به منظور کنترل این منطقه، همواره درمورد خاورمیانه کلیشه سازی کرده اند.
شرق شناسی در هالیوود تاریخچه ای طولانی دارد. در فیلم های اولیه هالیوودی مثل «شیخ» و «هزار و یک شب»، خاورمیانه به عنوان سرزمینی سراسر خیالی به تصویر کشیده شده است؛ بیابانی جادویی مملو از غول های جادو، قالیچه های پرنده و مردان ثروتمندی که در قصرهایی مجلل در کنار زنان حرمسرای خود زندگی می کنند.
این گونه تصویرگری ها گرچه مسلما احمقانه و بی آزار است، اما تفاوت های موجود بین فرهنگ های مختلف خاورمیانه ای را از میان برمی دارند و تصویری یکدست را از آن به نمایش می گذارند و همزمان این منطقه را به صورتی به تصویر می کشند که سیری قهقرایی دارد و لازم است که به دست غرب متمدن شود.
سپس نوبت به یک رشته مناقشات و جنگ های خاورمیانه ای رسید: جنگ سال ۱۹۶۷ اعراب و اسرائیل، تحریم نفتی اعراب در سال ۱۹۷۳، بحران گروگانگیری ایران و جنگ خلیج فارس. بعد از وقوع این اتفاقات آن خاورمیانه خیال انگیز در رسانه های آمریکایی  رنگ باخت و جای آن را تصویرسازی هایی از خشونت و تروریست های کینه توز گرفت.
همانطور که جک شاهین پژوهشگر رسانه ای گفته، در طول ۵۰ سال گذشته صدها فیلم هالیوودی اسلام را به جنگ مقدس و تروریسم مرتبط کرده اند و در عین حال مسلمانان را یا به عنوان «متجاوزان خارجی خصومت پیشه» یا «شیخ های نفتی شهوترانی که قصد استفاده از سلاح های اتمی را دارند» به تصویر کشیده اند.»

لحظات تحقیرکننده در نسخه اصلی علاءالدین 
با در نظر گرفتن این پس زمینه،  شرق شناسی  نسخه انیمیشنی سال ۱۹۹۲ دیزنی از علاء الدین به هیچ روی غافلگیرکننده نبود.
ترانه های آغازین فیلم سرزمینی را توصیف می کنند که «در آن اگر از قیافه تان خوششان نیاید گوشتان را می برند» و چنین موعظه می کنند که «این کار وحشیگری است، ولی آهای، اینجا خانه است!»
وقتی که کمیته ضد تبعیض اعراب- آمریکاییان به این اشعار اعتراض کرد، دیزنی اشاره به بریدن گوش ها را در نسخه ویدئوهای خانگی حذف کرد اما عبارت «وحشیگری است» را حفظ کرد.
سپس نوبت به نحوه به تصویر کشیده شدن شخصیت ها رسید. همانطور که خیلی ها اشاره کردند، عرب های بد، زشت رو بودند و لهجه های خارجی داشتند، در حالی که اعراب خوب – علاء الدین و یاسمین- قیافه ای اروپایی و لهجه آمریکاییان سفیدپوست را داشتند.
این فیلم همچنان سنت حذف تمایزات بین فرهنگ های خاورمیانه ای را ادامه داد. برای مثال یاسمین که قرار است اهل «عقربه» باشد – در اصل همان بغداد، اما به دلیل وقوع جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ جای بغداد را با شهری خیالی عوض کردند- صاحب ببری است که اسمی هندی دارد، یعنی راجا.

پیشرفت سئوال برانگیز
بعد از یازدهم سپتامبر انبوهی فیلم ساخته شد که بسیاری از همان ژانرهای تروریستی قدیمی را تکرار کردند. اما جالب توجه آنکه اندک اندک درمواردی چهره ای مثبت نیز از شخصیت های خاورمیانه ای و مسلمان در این فیلم ها به نمایش گذاشته شد.
در سال ۲۰۱۲ من کتابم با عنوان «اعراب و مسلمانان در رسانه ها: نژاد و حضور رسانه ای بعد از یازدهم سپتامبر» را منتشر کردم. در این کتاب به تشریح راهبردهایی پرداختم که بعد از یازدهم سپتامبر، نویسندگان و تولیدکنندگان سینمایی برای جبران کلیشه سازی های رایج به کار می گرفتند.
رایج ترین آنها شامل یک آمریکایی – خاورمیانه ای یا مسلمان میهن پرست است تا وزنه تعادلی باشد در برابر تصویری که از آنها به عنوان تروریست ارائه می شود. برای مثال در فیلم تلویزیونی «میهن»، فرح شیرازی یک تحلیلگر سیا و مسلمان ایرانی – آمریکایی است که به دست یک تروریست مسلمان کشته می شود و نشان می دهد که آمریکاییان مسلمان «خوب» تمایل دارند به خاطر آمریکا جانشان را فدا کنند.
اما این راهبردها در این واقعیت تغییری ایجاد نکرد که در هالیوود، خاورمیانه ای ها و مسلمانان عموما به عنوان تهدیدی برای غرب به تصویر کشیده می شدند. افزودن یک شخصیت خاورمیانه ای «خوب» کار چندانی در معکوس کردن روال این کلیشه ها انجام نداد، چرا که همچنان اکثریت غالبی از آنها در فیلم هایی ظاهر می شوند که خط داستانی آنها تروریسم را دنبال می کند.
در این دوره یک راهبرد دیگر نیز ظهور یافته است: بازگشت به همان ژانرهای شرق گرایانه  قدیمی از خاورمیانه ای اسرارآمیز و رومانتیک. شاید نویسندگان و تولید کنندگان سینمایی بر این گمانند که با به تصویر کشیدن خاورمیانه به عنوان مکانی اسرارآمیز و همراه کردن آن با تروریسم، می توانند تصویر آن را کمی بهبود ببخشد.
مثلا فیلم «هیدالگو» تولید سال ۲۰۰۴ داستان یک کابوی آمریکایی را تعریف می کند که در سال ۱۸۹۱  برای شرکت در یک مسابقه اسبدوانی به صحرای عربی سفر می کند. او به همان شیوه شرق گرایانه کلاسیک، دختر یک شیخ ثروتمند را از دست برادر زاده شیطانی و تشنه قدرت او نجات می دهد.
فیلم «ویکتوریا و عبدل» تولید سال ۲۰۱۷ یک دوستی نامحتمل را بین ملکه ویکتوریا و عبدالکریم خدمتکار هندی- مسلمانش به تصویر می کشد. هرچند این فیلم نژادپرستی و اسلام هراسی انگلستان قرن نوزدهم را به انتقاد می کشد، ولی عبدالکریم را نیز همچون فردی عجیب و غریب و باقی مانده در دوره کودکی تصویر می کند.
با این حال برخی مشکلات برجسته همچنان باقی مانده اند. جیک جیلنهال  برای ایفای نقش اول فیلم «شاهزاده پرشیا: غبار زمان» (۲۰۱۰) انتخاب شده بود، در حالی که  در فیلم «مهاجرت بزرگ یهودیان: خدایان و شاهان» (۲۰۱۴) کریستین بیل و جوئل ادگرتون برای ایفای نقش شخصیت های مصری انتخاب شده بودند.

چرا بازیگران سفیدپوست باید این نقش ها را بازی کنند؟
وقتی ریدلی اسکات تولیدکننده فیلم با همین پرسش به چالش کشیده شد، در اظهارنظری که به بدنامی معروف شده گفت که او «نمی تواند بگوید که هنرپیشه نقش اول من محمد غیره و غیره از فلان و فلان است. من اصلا خیال ندارم هزینه چنین چیزی را تامین کنم.»
آیا علاء الدین جدید را باید گامی به جلو دانست؟ شاید مدیران دیزنی با آرزوی پرهیز از اشتباه های گذشته به دنبال مشورت با مشاوران فرهنگی نظیر من آمده باشند. بدون تردید این پیشرفتی قابل توجه است که در نسخه سینمایی علاء الدین صورت گرفته است.
در این فیلم منا مسعود بازیگر مصری – کانادایی نقش علاء الدین را بازی می کند. با توجه به اینکه در تعداد افراد خاورمیانه ای تباری که توانایی ایفای نقش های اول را داشته باشند کمبود وجود دارد، در اهمیت بازی مسعود در این فیلم نمی توان مبالغه کرد.  از طرفی با وجود این واقعیت که برخی از سیاهی لشگرهای سفیدپوست در طول فیلمبرداری پوست خود را تیره تر کرده اند، دیزنی در بیشتر نقش های اصلی، بازیگران خاورمیانه ای تبار را به کار گرفته است.
به بازی گرفتن نائومی اسکات بازیگر هندی – بریتانیایی در نقش یاسمین مجادله برانگیز بوه است. خیلی ها امیدوار بودند که یک بازیگر عرب یا خاورمیانه ای را در این نقش مشاهده کنند و تعجب کرده اند که آیا  سپردن این نقش به بازیگری با تبار هندی، اصولا تصورات مترادف بودن «شرقی» با تمام سرزمین های شرقی را تقویت نمی کند. با این حال در فیلم اشاره ای به این نمی شود که مادر یاسمین از سرزمین دیگری است.
بزرگ ترین مشکل علاء الدین سال ۲۰۱۹  این است که  بازگشت به شرق گرایی جادویی را استمرار می بخشد، گویی که این کار در مقایسه با تصویرسازی های تروریستی از شرق یک پیشرفت با ارزش باشد. اما در حقیقت  نمی توان گفت که این کار دقیقا یک حرکت شجاعانه برای معاوضه نژادپرستی آشکار با  اسرارآمیزگرایی کلیشه ای نیست.
اگر نخواهیم از انصاف دور بیفتیم، علاء الدین با نچرخیدن حول تجربیات یک قهرمان سفیدپوست، خود را از «هیدالگو» و دیگر فیلم های شرق شناسانه از این دست متمایز کرده است.
با این حال یک بار دیگر شخصیت هایی که لهجه آمریکایی دارند «آدم خوب ها» هستند، در حالی که آنهایی که لهجه آمریکایی ندارند، اگر نه همگی، عمدتا «آدم بدها» هستند. و مخاطبان امروز درست هم اندازه تماشاگران سال ۱۹۹۲  به سختی زیر این فشار قرار دارند که هر فرهنگ خاورمیانه ای متمایزی را در ورای این «شرق» بیش از حد عمومیت داده شده شناسایی کنند. رقص شکم و رقص های بالیوودی، دستارها و چفیه ها، لهجه های ایرانی و عربی همگی به شکلی مترادف با هم در فیلم ظاهر می شوند.
درست همانطور که قرار دادن نکاتی مثبت در درون قصه ای درباره تروریسم چندان قابل انجام نیست، قرار دادن نکاتی مثبت در درون قصه ای مربوط به شرق اسرار آمیز نیز قابل انجام نیست. تنوع بخشی به تصاویری که نماینده واقعیت شرق باشد، مستلرم دور شدن از این مجازهای قدیمی و منسوخ شده و بسط  دادن نوع داستان هایی است که گفته می شود.
البته علاء الدین یک داستان خیالی است، برای همین طرح سئوال درباره دقت و صحت شخصیت های به تصویر کشیده شده می تواند بحث را پیچیده کند. همچنین علاء الدین فیلمی واقعا سرگرم کننده است که در آن منا مسعود، نائومی اسکات و ویل اسمیت همگی در نقش هایشان می درخشند. اما در طول قرن گذشته هالیوود بیش از ۹۰۰  فیلم  تولید کرده که در آنها از اعراب و مسلمانان کلیشه سازی کرده است؛ روندی بی امان و مستمر از کلیشه سازی هایی که بر افکار عمومی و سیاست تاثیر می گذارند.
اگر در این ۹۰۰ فیلم اعراب، ایرانی ها و مسلمانان به عنوان تروریست به تصویر کشیده نشده بودند یا به همان ژانرهای شرق گرایانه قدیمی بازگشته بودند، در این صورت فیلم هایی چون علاء الدین می توانستند «فقط برای سرگرمی» باشند.
تا آن زمان همچنان باید منتظر بمانیم تا غول چراغ جادو، تصویرسازی های گوناگون تر و متنوع تری را از چراغ خود بیرون بکشد.
نویسنده: اولین السلطانی (Evelyn Alsultany)  استاد مطالعات و اخلاقیات آمریکایی در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی
منبع: yon.ir/AMsi2

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

شش + 8 =