کد خبر : 84737
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۷:۴۵
-

اصرار برای انجام مأموریت در میدان مین

اصرار برای انجام مأموریت در میدان مین

به گزارش قائم آنلاین، قاسم محمد حسن از تخریب‌چیان لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) در دوران دفاع مقدس  درباره آخرین لحظات زندگی یکی از همرزمانش روایت می‌کند: روز۱۲ اسفند ماه سال ۶۵ با برادر گوهری و شهید حمیدرضا دهقان و چند نفر  دیگر از رزمندگان تخریب به گردان مسلم(ع) مأمور شدیم. شهید دهقان قد بلندی داشت با

به گزارش قائم آنلاین، قاسم محمد حسن از تخریب‌چیان لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) در دوران دفاع مقدس  درباره آخرین لحظات زندگی یکی از همرزمانش روایت می‌کند: روز۱۲ اسفند ماه سال ۶۵ با برادر گوهری و شهید حمیدرضا دهقان و چند نفر  دیگر از رزمندگان تخریب به گردان مسلم(ع) مأمور شدیم. شهید دهقان قد بلندی داشت با چهره سبزه و بسیار زیبا قران مجید را تلاوت می‌کرد و گاهی جلسه قراعت قران و تدریس تجوید نیز برگزار میکرد.

هوا گرگ و میش بود که وارد خط و آخرین خاکریز روبروی دشمن شدیم. تعداد بسیاری از اجساد مطهر شهیدان درون سنگرهایی که با دست کنده بودند افتاده بود. یکی از وسط کمر نصف شده بود . دیگری کلا صورت مبارکش از وسط به دو طرف چپ و راست باز شده بود و صورت بدون چهره به حالت سجده روی خاک بود. از شهیدی دیگر فقط یک دنده خالی از یک طرف بدنش بدون بدن مانده بود.

مثل اینکه شب‌های قبل گردان‌های دیگری اینجا عملیات کرده بودند و گردان ما باید ادامه کار را جلو پیش می‌بردیم. دشمن روی لبه خاک را با تیربارهاش پوشش داده بود و صحنه‌ای بهشتی را برای رزمندگان شهید ایرانی رقم زده بود. شهید آقا سید محمد زینال‌حسینی فرمانده تخریب لشگر ۱۰ هم پشت خاکریز قدم می‌زد انگار نه انگار در میدان جنگ است.

درباره شهید زینال حسینی بیشتر بخوانیم:

یک اتفاق ویژه قبل از عملیات کربلای ۵

روایت آخرین خداحافظی یک رزمنده با دوست شهیدش

آخرخاکریز به یک کانال متصل می‌شد و ما بایستی از آنجا  به سمت دشمن رها می‌شدیم. فاصله ما با دشمن خیلی کم بود و آنها مقابل مواضع خود را  مین گذاری کرده بودند. مأموریت ما این بود که معبری در میدان مین برای عبور رزمندگان باز کنیم. برادر گوهری مسئول تیم ما این مأموریت را به من داد. همه منتظر بودند تا مسیر را از مین پاک کنیم و هجوم رزمندگان به دشمن شروع شود.

من تجهیزاتم را برای حرکت محکم کردم. شهید دهقان کنارم روی زمین دراز کشیده بود. وقتی متوجه شد من مأموریت باز کردن معبر را دارم خیلی حالش گرفته شد و با حالت التماس به من گفت:« برادر میشه این کا رو من انجام بدم؟!» خیلی اصرار و التماس کرد تا من را راضی کرد. آن شب مسیر حمله به رزمندگان باز شد و این آخرین دیدار ما با  شهید حمیدرضا دهقان بود.

شهیدان دهقان و صیادی در تصویر

چرا که بامداد۱۳ اسفند سال ۶۵ بود که روح  دهقان به همراه شهید صیادی به آسمان‌ها پرکشید و سال‌ها جسم مبارکشان بر زمین شلمچه برجای ماند. او پیکر او را به عنوان شهید گمنام خاک سپاری کرده بودند اما اکنون چند سالی است که هویت پیکر شهید دهقانی شناسایی شده و سنگ مزاری به نام او بر مزارش خود نمایی می‌کند.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

یازده − 6 =