من خودم اهل شهرستان بم هستم. خودم زخمخورده زلزلهام. خودم شش سال در سرما و گرما در چادر و کانکس زندگی کردم. خودم ۴۷ عزیز از دست دادهام. پست، هشتگ و طرح گرافیکی کرمانشاه برای تسلیت خوب است، اما کافی نیست. هزار تا تسلیت ما یک بطری آب معدنی ۵۰۰ تومانی برای یک کودک در روستاهای کرمانشاه نمیشود. باید کاری میکردم، تندیس جشنواره شعر فجر را گذاشتم برای فروش با قیمت پایه دومیلیون تومان. تنها کاری بود که از دستم برمیآمد، همین بود. پیغامهای خصوصی و عمومی فراوان رسید. خداوکیلی مردم نازنینی داریم. ابراز لطفها و تشکرها سرازیر شد و من فقط عرق شرم میریختم از این همه محبت. چند نفری هم محکومم کردند به کلاهبرداری و ریاکاری و شوآف و … که حرف زدن راجع به آنها خندهدار است و بیفایده.
تعدادی از کامنتها خصوصی، اما فوقالعاده بود. در کنارمان آدمهایی زندگی میکنند که یک کوه جواهر در مقابلشان بیارزش است. این آدمهای ارزشمند و البته گمنام در کامنتهایشان کاری با دلم کردند که مطمئن شدم هنوز میشود به بشر امیدوار بود. هنوز خدا بندههای خوب دارد. هنوز خدا روی زمین نماینده دارد. اینها تعدادی از کامنتهای همین مردم نازنین است همین مردمی که شاید امروز از کنار ما رد شده باشند و قضاوتشان کرده باشیم.
تکتک این کامنتها اشکم را جاری کرد و حالم را خوب. به قول عزیزی، زلزله چیز تنفربرانگیز و ترسناکی است. این مردانگی و جوانمردیهای بعدش قابلتحملش میکند.
«سلام من فقط ۵۰۰۰ تومن دارم، خجالت میکشم تو رو خدا قبول کنید. سلام! من بیکارم و شغلم رو از دست دادم. ۷۰ هزار تومن تا آخر ماه دارم،۵۰ تومنش رو ریختم به حسابتون. سلام من یه پولی گذاشته بودم برای تولد دخترم گوشواره بخرم، مردم کرمانشاه الان واجبترن، میریزم به حسابتون. آقای عسکری من آلمان زندگی میکنم یه مبلغ ناچیزی دارم سعی میکنم براتون جابهجا کنم امیدوارم دیر نشه سلام من کرمانشاهیام، ولی اونجا زندگی نمیکنم روی ویلچرم یه مبلغ ناچیزی واریز شد…»
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0