کد خبر : 16158
تاریخ انتشار : جمعه ۱۰ مهر ۱۳۹۴ - ۱۸:۵۱
-

دعای کمیل و شعرخوانی در منزل مرحوم جهان‌آرا

دعای کمیل و شعرخوانی در منزل مرحوم جهان‌آرا

شامگاه گذشته (نهم مهرماه) همزمان با سومین هفته از زمان درگذشت حاج هدایت‌الله جهان‌آرا، مراسم دعای کمیل و شعرخوانی در منزل این مرحوم برگزار شد.

به گزارش قائم آنلاین،در این مراسم که جمعی از خانواده شهدای خرمشهر و اقوام حاج هدایت‌الله جهان‌آرا، پدر شهیدان محمد،‌ علی‌ و محسن جهان‌آرا، حضور داشتند، مراسم دعای کمیل برگزار شد و محمدعلی محمدی (م. ریحان) جدیدترین سروده خود را در وصف پدر شهیدان جهان‌آرا خواند.

حاج هدایت‌الله جهان آرا سه هفته قبل در سن ۹۰سالگی به دلیل عارضه قلبی در بیمارستان شهید رجایی تهران به فرزندان شهیدش پیوست.

شعر محمدعلی محمدی که به «روح بلند سیدهدایت‌الله جهان‌آرا» پیشکش شده به این شرح است:

ناگهان زبان زخم‌های کهنه باز شد

اشک مادران و خواهران جگرگداز شد

با شهیدهایمان تو را به دوش می‌بریم

کیست آن که مرگ او چنین حماسه‌ساز شد

***

مردم دلیر، این عمو هدایت شماست

شاهد صبور درد بی‌شکایت شماست

حاجب معانی سکوت‌های تلختان

راوی شکوه شهر پرحکایت شماست

***

شط و شهر در وقار او خلاصه می‌شود

در صدای زخم‌دار او خلاصه می‌شود

پیری تمام بچه‌های جنگ و زندگی

در نگاه بی‌قرار او خلاصه می‌شود

***

در وجود ما هنوز این حضور، زنده است

شهر مثل شعله‌های کوه طور، زنده است

ساحل شعور و شط اشک شور، زنده است

سید غریب ساده صبور، زنده است

***

مرز آخرت بگو کجاست سید غریب؟!

خانه‌ها و کوچه‌های ماست، سید غریب!

گوش می‌کنند یا نمی‌کنند دیگران

شهر با تو ، با تو هم‌صداست ، سید غریب!

***

از خودت بگو، برای مردم از خودت بگو

از تمام شهر گفتی، از محمدت بگو

ساکتت نکرد هیچ طفره و بهانه‌ای

زآن‌چه بغض روزهای واپسین شدت بگو

***

ای نوای زخم‌های گرم و سرد شهر من

ای نماد اقتدار مرد، مرد شهر من

ای خود نبرد ای خود صلابت و صفا

ای صدای روزهای بی‌نبرد شهر من

***

روز بی‌نبرد یاد روز روشن نبرد

التیام درد بود، التیام‌بخش درد

در حماسه نبرد، ملتی شریک بود

هرچه کرد با من و تو روز بی‌نبرد کرد

***

روزها عوض شدند و ما هنوز مرد جنگ

در غبار این همه درنگ تلخ، بی‌درنگ

سنگ شد نگاه دیگران و گوش‌ها گرفت

ما شدیم در نگاه‌ها نماد خلق تنگ

***

خلق ما زبان روشن تو را نیاز داشت

آن زبان که شرم و نرمی جگرگداز داشت

نرمی جگرگداز ، نرمی زبان شهر

مرگ بی‌جگر، تو را ز شرح بازداشت

***

ما شهیدهایمان تو را سلام می‌کنند

مادران به احترام تو قیام می‌کنند

سید غریب از تو ما جدا نمی‌شویم

مرگ و دیگران خیال‌های خام می‌کنند

***

زنده‌ایم و جاری است شط خاک و خون ما

خاک شهر ماست آسمان واژگون ما

باغ عقل و راغ عشق، ورطه جنون ما

ضامن بقای شهر، صبر بی‌فسون ما

***

ما عمو هدایتیم، نام و جان ما یکی

هم خدای ما یکی و هم جهان ما یکی

مرز آخرت حریم شهر بی‌زوال ما

در میان سینه قلب مهربان ما یکی

***

من که شاعر غم توام “بیان” استوار

چون تو زخم‌خورده‌ام ز فتنه‌های روزگار

پا نمی‌کشم هنوز پا نمی‌کشی هنوز

در چنین مصاف گرمی آید از فلک چه کار؟

***

شعر پاک بی‌دروغ، شعر بی‌نقاب: تو

رود جاری وقار، آهن مذاب: تو

دیولاخ و دیوسار برج وهم دیگران

آبروی آفتاب، آبروی آب: تو

***

سید غریب را تو اربعین به اربعین

یاد کن به احترام ای زمان و ای زمین

یاد او چگونه می‌رود ز خاطر شما؟

تیغ می‌زند به خویش هرکه می‌کند چنین

***

تیغ می‌زند به خویش روزگار بی‌مرام

قدر شهر خسته را اگر که می‌کند حرام

شیرمرد و شیرشهر تن ز غم نمی‌زنند

درد را پذیره‌ایم، مرگ می‌کنیم رام

۱۳۹۴٫۷٫۵

مرز آخرت: نامی که در دفاع مقدس به کارون داده شد و دارای سوابقی در تاریخ یونان باستان است.

بیان: نام خرمشهر در عصر هخامنشی و اشکانی.

 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

بیست − 4 =