کد خبر : 1079
تاریخ انتشار : پنج شنبه ۲۵ دی ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۵
-

سرهنگ هاشمی ارادت خاصی به امام حسین(علیه السلام) داشت/ خواهان اشد مجازات برای قاتلان حادثه گلپایگان هستیم‌

خانواده شهید محمد هاشمی، جانشین فرمانده انتظامی گلپایگان که در حادثه ۶ دی‌ماه گلپایگان به شهادت رسید، خواهان اشد مجازات برای بازمانده باند سارقان قاتل شدند.

به گزارش علویون؛ روز ششم دی‌ماه اشرار مسلح با ورود به شهرستان گلپایگان سه نفر از ما‌موران نیروی انتظامی و دو شهروند شهرستان گلپایگان را به درجه رفیع شهادت رساندند.

شهیدان سرهنگ محمد هاشمی جانشین فرمانده انتظامی گلپایگان، سروان شهید سیدمجید مهدوی پلیس راهور، سرباز وطیفه شهید حسین صبوحی و شهیدان علی و میلاد زیبایی شهدایی بودند که در این واقعه ناگوار شربت شهادت نوشیدند و ندای حق را لبیک گفتند.

خبرنگار فارس دو هفته پس از حادثه تلخ و ناگوار با حضور در منزل سرهنگ شهید محمد هاشمی گفت‌وگویی با خانواده این شهید انجام داده که در ادامه می‌خوانید:

لطفاً خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چند سال با سرهنگ هاشمی زندگی کردید؟

فاطمه هاشمی همسر سرهنگ شهید محمد هاشمی هستم و ۲۹ سال پیش با همسرم ازدواج کردم و حاصل این ازدواج سه دختر و یک پسر است.

با توجه به شرایط شغلی سرهنگ شهید در چه شهرهایی سکونت داشته‌اید؟

اوایل ازدواجمان همسرم ستوان سوم بود و با توجه به شرایط شغلی همسرم و وابستگی شدیدی که من و فرزندانم به او داشتیم همیشه همراه او بودیم و سرمای فریدونشهر و گرمای اهواز مانع نشد که حتی یک روز از هم جدا زندگی کنیم.

طی این سال‌ها زندگی ما در یک کوله خلاصه می‌شد و یک دوره در روستای مصیر و یک‌ دوره در پشت‌کوه فریدونشهر سکونت داشتیم و یک سال هم در شهر اهواز با همه سختی‌ها و مشکلات زندگی کردیم.

از خلق و خوی شهید هاشمی بیشتر برایمان بگویید

بدون اغراق می‌گویم که مهربانی، مردم‌داری، تقوا و دین‌داری، ولایت‌مداری و توصیه به عفاف و حجاب به بانوان از مهم‌ترین ویژگی‌های همسرم بود.

چرا سرهنگ هاشمی این شغل را انتخاب کرده بود؟

علاقه و عشق خدمت به مردم و پوشیدن لباس مقدس نیروی انتظامی مهم‌ترین دلیلی است که می‌توان برای انتخاب این شغل توسط همسر شهیدم به آن اشاره کنم.

از روز حادثه و آخرین دیدارتان با شهید هاشمی بگویید.

روز شنبه ششم دی‌ماه ساعت ۱۴ و ۳۰ دقیقه سرهنگ از سر کار به منزل آمد و پس از صرف ناهار و کمی استراحت همراه با سرهنگ هاشمی و دخترم برای خرید به بازار رفتیم، پس از مدتی گوشی همراهش زنگ خورد و رو به ما کرد و گفت از محل کار تماس گرفتند و باید بروم بنابراین ما را تا خانه رساند و گفت زود برمی‌گردم و این آخرین وداع ما بود.

از شهادت همسرتان چگونه مطلع شدید؟

ساعت ۱۸ عصر روز شنبه به اتفاق بچه‌ها در منزل بودیم که برادرزاده سرهنگ آمد و گفت سرهنگ مجروح شده اول باورم نمی‌شد تا اینکه خودم را به بیمارستان رساندم و آنجا بود که فهمیدم چه اتفاقی افتاده است.

چه درخواستی از مسئولان دارید؟

از مسئولان خواهان اشد مجازات برای این فرد شرور هستیم.

در ادامه فرزند سرهنگ شهید هاشمی نیز ضمن معرفی خود اظهار کرد: علی‌اکبر هاشمی فرزند شهید هاشمی هستم و ایشان با توجه به اینکه جانشین فرمانده انتظامی شهرستان بودند هیچ ادعایی نداشتند و ارتباط خیلی صمیمانه‌ای با مردم برقرار می‌کردند.

بهترین خاطره‌ای که از پدرتان دارید؟

ایشان ارادت خاصی به سرور و سالار شهیدان اباعبدالله (ع) داشتند و با وجود فشردگی کار نیروی انتظامی در ایام محرم شب‌ها در حسینیه و مسجد فاطمیه حاضر می‌شد و در آشپزخانه به مهمانان اباعبدالله خدمت می‌کرد.

با توجه به اینکه امسال از شرایط مالی خوبی برخوردار نبودیم، در یکی از روزهای ماه محرم به من پیشنهاد داد که می‌خواهم کاری برای باقیات و صالحات خودم انجام دهم و وقتی موضوع را مطرح کرد من هم از پیشنهاد او استقبال کردم و او را در این راه همراهی کردم.

چه کاری تصمیم داشتند انجام دهند؟

پدر شهیدم در آخرین ماه محرم عمرش خرید کاشی آشپزخانه مسجد فاطمیه را بر عهده گرفت و در این امر خیر شریک بود.

در ادامه پروانه هاشمی فرزند دیگر سرهنگ شهید هاشمی درباره پدر شهیدش چنین اظهار کرد: پدرم همیشه لبخند به لب داشت و در همه کارها همراه ما بود.

چه خاطره‌ای از پدر شهیدتان دارید؟

۲۹ مردادماه امسال یادواره شهدای غرب استان اصفهان در شهرستان گلپایگان برگزار شد، چند روز قبل از برگزاری یادواره به منزل آمد و گفت شهدا دین بزرگی به گردن ما دارند و هر کاری برای بزرگداشت آنها انجام دهیم، باز هم کم است بنابراین ساخت حجله‌های شهدا را بر عهده گرفت و با استفاده از میل‌گرد، ۶۰ حجله شهید را جوشکاری کرد و پس از اتمام این حجله‌ها پارچه‌های ساتن قرمز خرید و به خانه آورد و به من گفت دوخت روکش این حجله‌ها بر عهده توست دخترم؛ هیچ وقت تصور نمی‌کردم روزی عکس پدرم را نیز در این حجله‌ها ببینم و این شیرین‌ترین خاطره‌ای است که می‌توانم از پدرم بگویم.

چه توصیه‌ای به شما داشت؟

رعایت حجاب وسفارش به نماز و روزه و کمک به مادرم در امر خانه مهم‌ترین توصیه‌‌هایی بود که همیشه به ما یادآوری می‌کرد.

من به پدرم افتخار می‌کنم و همیشه یاد و خاطره‌اش در قلب ما زنده خواهد بود و توصیه‌های او را در زندگی الگو و سرمشق خود قرار می‌دهم.

=================

گفت‌ و‌گو از: دلشاد مسیبی

منبع: فارس

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

سه × سه =