کد خبر : 298025
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۱ - ۹:۳۰
-

سخنان احمد متوسلیان پس از عملیات «فتح‌المبین»

سخنان احمد متوسلیان پس از عملیات «فتح‌المبین»

تابه‌حال در یک جنگی سابقه نداشته که مثلاً یک فرمانده تیپ ما به دست آن‌ها اسیر بشود، ولی اینجا فرمانده منطقه آن‌ها اسیر شد؛ یعنی این‌قدر این عملیات ابهت داشت. برادرها مستقیم هدایت شدند، همین‌طور که عرض کردم، جز خود شما یک گردان و یک گروهان اضافه از ما که هدفش گرفتن توپ‌ها بود گم شد.

به گزارش عصرقائم، طرح‌ریزی عملیات افتخارآفرین فتح‌المبین از اواسط آبان ‌١٣٦٠ آغاز شد و پس از تلاش‌های مستمر و خستگی‌ناپذیر و انجام مشورت‌ها و هماهنگی‌های گسترده میان فرماندهان نظامی، سرانجام طرح عملیاتی شماره ‌١ فتح‌المبین در اواخر دی ماه همان سال آماده شد. روز ‌١٣ بهمن ‌١٣٦٠ در پی یک نشست مشترک بین فرماندهان عمده سپاه و ارتش، طرح یادشده به یگان‌های عمده اجرایی ابلاغ و متعاقب دریافت اطلاعات جدید در ‌٣٠ بهمن همان سال طرح اولیه بازنگری شد و طرح شماره ‌٢ در ‌١٣ اسفند انتشار یافت.

این عملیات با مراجعه به قرآن کریم، فتح نامگذاری شد و سرانجام در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد روز دوشنبه دوم فروردین‌ماه فرمان آغاز حمله بزرگ و سرنوشت‌ساز فتح‌المبین به شرح زیر صادر شد:

«بسم‌الله الرحمن الرحیم، بسم الله القاصم الجبارین و یا زهرا.»

جملات پایین متن سخنرانی جاویدالاثر احمد متوسلیان فرمانده و مؤسس لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) است که پس از پیروزی در عملیات «فتح المبین» و برای نیروهای این لشکر ایراد کرده است. همچنین پس از پایان سخنرانی، رزمندگان از فرمانده خود سوالاتی می‌پرسند که جواب‌های حاج احمد متوسلیان همراه با سوالات در پایان متن آورده می‌شود.

این سخنرانی، به شماره ۱۳۳۷ در بخش پیاده شده نوار و به شماره ۴۲۱۵ در بخش نوارهای مرکز اسناد . تحقیقات دفاع مقدس موجود است.

برادر احمد متوسلیان: حمد و سپاس می‌گذاریم خدایی را که به ما توفیق داد تا یک‌بار دیگر قدرت خالص اسلام را بدون وابستگی به شرق و غرب به عرصه حضور برسانیم و نمایانگر این باشیم که اگر ملتی بخواهد و اراده کند که بدون وابستگی، انقلابی را به نتیجه برساند، قادر هست که این کار بکند.

برادرهای من! ما به یاری خدا در این عملیات موفق شدیم آن نتایجی را که می‌خواستیم و خیلی بیشتر از آن را به یاری خدا به دست آوردیم. خیلی بیشتر ازآنچه فکر می‌کردیم، آنچه که در مخیله ما بود، خیلی بیشتر و بهتر عمل شد و این در رابطه با این است که شما برادرها و همه ملت ایران اراده کرده‌اید که به رضای خدا و فقط در جهت خدا عمل کنید.

برادرها! عمل شما همه جهانیان را به حیرت واداشته است. همه آن‌ها را در بهت فرو برده است؛ یعنی ممکن است یک ملتی این‌طور باشد؟ این‌ها که مهمات ندارند. مثل همان کسانی که می‌گفتند ما مهمات نداریم و جنگ را نگه‌داشته بودند. این‌ها که تجهیزات ندارند، چطور ممکن است این‌قدر موفق بشوند که مدرن‌ترین تجهیزات را از دشمن بگیرند؟ برادرها! سلاح‌هایی که شما گرفتید، یک نمونه‌اش را به شما بگویم که توپ‌های ۱۸۲ دو خرجه است؛ یعنی وقتی‌که با این توپ شلیک می‌کنید، حدود ۴۰ کیلومتر که راه رفت، خرج دوم روی هوا منفجر می‌شود و ۱۰-۱۲ کیلومتر دیگر به برد اضافه می‌کند؛ یعنی توپ‌های با برد خیلی دور است. در تصور کسی نمی‌گنجید که ما بتوانیم این توپ‌ها را بگیریم. با چه بگیریم؟ با هواپیما بزنیم، با هلی‌کوپتر بزنیم، با تانک به‌طرف این‌ها برویم؟ نه با کلاش و با ژ-۳ بگیریم. به گفته برادر هاشمی رفسنجانی با نارنجک دستی بگیریم.

اگر یادتان باشد، عرض کردم که ارتش عراق تا دندان مسلح است و ما از آن‌ها این هدیه‌های ناقابلی را که به ما می‌دهند قبول می‌کنیم! (تکبیر حضّار) ما توپ‌های آن‌چنانی نداریم، ولی از ابرقدرت‌ها هم نمی‌خریم که وابسته شویم، بلکه از آن‌ها باقدرت ایمان می‌گیریم. اهمیت این عملیات شما به این حد بود که همه را به ترس انداخته است. الآن ممالک حاشیه خلیج‌فارس ترس از این دارند که آیا این‌ها از ما انتقام خواهند گرفت، یا ما را می‌بخشند، آیا این‌ها از سر تقصیرات ما می‌گذرند، همان‌طور که به برادرهای این‌طرف عرض کردم، کسانی که ۲۰ میلیارد و ۱۶ میلیارد و ۷ میلیارد به عراق پول دادند و کمک اقتصادی و کمک نظامی کردند، این‌ها به فکر این افتادند که بعدازاین نوبت ما است. می‌دانید اسرایی را که گرفتید کجایی بودند؟ من به شما عرض کنم که اردنی، یمنی، عربستانی، قطری و مصری بودند. توپ‌هایی را که گرفتید، ۱۵۵ هایی که گرفتید، اردنی بودند که تازه از گریس درآمده و نو بودند. بیاورند، بیشتر از این را هم بیاورند، ما بیشتر می‌گیریم. اینکه چیزی نیست. ۸۸ قبضه چیزی نیست، ما خیلی بیشتر از این را هم می‌گیریم. این‌ها فکر کرده بودند که اصلاً دست ما به اینجا نمی‌رسد.

ما یک مرکزیتی داریم که مرکز شنود است. بی‌سیم‌های عراق را کنترل می‌کند و در صورت لزوم هم روی بی‌سیم آن‌ها می‌رویم و یک حرکت غلط را به آن‌ها می‌دهیم که انجام بدهند. پست شنود به ما می‌گفت که توپخانه‌اش دارد می‌گوید من دارم تهدید می‌شوم ولی فرمانده‌اش می‌گفت اشتباه می‌کنی. می‌گفت جلوی تو سه گردان نیروی پیاده خودی است، اشتباه می‌کنی. او دوباره می‌گفت اگر به فریاد من نرسی، توپ‌ها را می‌برند. بعد آن فرمانده دوباره می‌گفت خفه شو، مگر ممکن است!؟ مگر همه خوابند که دست دشمن به تو رسیده باشد!؟ این‌ها از جندالله غافل هستند، از ملائکه‌الله غافل هستند. بعد آخر بی‌سیم می‌زند که توپ‌ها را بردند، نفرات را هم بردند تانک‌ها را هم گرفتند. ما وقتی شنیدیم، قبل از این‌که حرف را بزند، فرمانده آن‌ها به توپ‌ خانه گفت که عقب‌نشینی کنید. بعد ما به پست شنود گفتیم به آن‌ها بگویید که عقب‌نشینی نکنند، الآن گردان تانک کمکی برای شما می‌فرستیم؛ یعنی گردان تانک که می‌رسد، تانک‌های خود سپاه است. این برادرها مثل اجل معلق سروقت توپ‌ها رسیدند و این‌ها را از سنگرها بیرون کشیدند. اسرایی که ما گرفتیم که ۱۲۷۰ نفر بودند، به گفته بعضی ها، این‌ها متخصصین بودند. خدمۀ توپ‌ها متخصص بی‌ایمان بودند. از تیمسارش بگیرید تا پایین، اسیر شدند.

تابه‌حال در یک جنگی سابقه نداشته که مثلاً یک فرمانده تیپ ما به دست آن‌ها اسیر بشود، ولی اینجا فرمانده منطقه آن‌ها اسیر شد؛ یعنی این‌قدر این عملیات ابهت داشت. برادرها مستقیم هدایت شدند، همین‌طور که عرض کردم، جز خود شما یک گردان و یک گروهان اضافه از ما که هدفش گرفتن توپ‌ها بود گم شد. ساعت ۲ بی‌سیم زد که من راه را گم کردم. خدا شاهد است که دیگر گریه‌ام گرفته بود و واقعاً گریه کردم. گفتم خدایا! یعنی این ملت که این‌قدر جنب‌وجوش دارند، این ملت که این‌قدر اعتقاد دارند، این‌ها به نتیجه نرسند؟ بالاخره یک‌وقت در بی‌سیم گفت که ما روی هدف رسیدیم، حالا چه‌کار کنیم؟ گفتیم مشخص است که چه‌کار کنید، سروقت آن‌ها بروید و برادرها رفتند. همین الساعه که داریم باهم صحبت می‌کنیم، هنوز ما این‌قدر نیرو نداریم که این توپ‌ها را از اینجا خارج کنیم. این‌ها این وسط افتاده است. وسایل، تجهیزات و همه این‌ها این وسط هست، ما بحمدالله از نظر توپ و تانک دیگر غنی شدیم.

از نظر مهمات بگویم: ما مهمات ۱۳۰ کم داشتیم، ولی ۲۰-۳۰ هزار گلوله از این‌ها در اینجا گرفتیم. ۲۰-۳۰ هزار گلوله خیلی است. هر گلوله‌ای را که الآن داریم ۱۸ هزار تومان می‌خریم. این‌قدر از این‌ها گرفته شد. همین بی تخصص‌های بسیج خودمان سر توپ‌های ۱۲۲- که ما اصلاً در ارتش و سپاه نداریم – را آن‌طرف برگردانند و روانه کردند و دارند می‌زنند. این فقط کار خدا بود. جناب سرهنگی آنجا بود که داشتند روی توپ‌ها کار می‌کردند و می‌زدند و درست هم هدف می‌زدند، می‌گفت جل‌الخالق، این‌ها دیگر کی هستند. می‌گفت ما اگر می‌خواستیم این توپ را یاد بدهیم، حداقل باید یک سال دوره فرماندهی یک قبضه را بدهیم ولی این‌ها آمدند این‌طوری روانه کردند. کار خدایی است.

کسانی که ما را تا دیروز به‌عنوان دشمن شماره یک اعراب قلمداد می‌کردند، حالا می‌گویند عراق دروغ می‌گوید که ایران دشمن شماره یک اعراب است، دشمن شماره یک اسرائیل است. مجبور شدند که اعتراف کنند. شما فکر نکنید که این اعتراف از روی حسن نیت است، بلکه از روی نهایت ضلالت است. شما برادرها آن‌ها را مجبور کردید که اعتراف کنند. رادیوهای خارجی ترس از این دارند که بگویند [عراق در] یک عملیات هشت هزار اسیر داده است. دو مرحله از عملیات هشت هزار اسیر داده است. همه خوف از این دارند که چند مرحله دیگر مانده است، این‌ها می‌خواهند چه‌کار کنند. درصدد هستند کسی را که تحت حمایت کسانی است که تاکنون عراق را در یک جریان مذهبی خفقانی و رکوردی فروبردند و مورد تائید این افراد هستند، این فرد را سر کار بگذارند. کسانی که اهل تشیع هستند و تاکنون هیچ حمایتی از این انقلاب نکردند –نه‌تنها نکردند، بلکه جاهایی هم بر ضد آن گفته‌اند– می‌خواهند کسانی را رأس کار بگذارند. ما هرگز اجازه نخواهیم داد که یک رژیم مذهبی وابسته به آمریکا در عراق روی کار بیاید! (تکبیر حضّار)

ما اعتقاد داریم که باید ریشه ظلم و جور و کفر حداقل از سطح ممالک اسلامی و در مرحله بعد از سطح جهان برچیده بشود؛ یعنی تا کفر هست تا ظلم هست تا جور هست، ما هم در جنگیم. در هرکجا که باشد، علیه آن می‌جنگیم. ما به برادرها عرض کردیم که مسئله جریان صدام است، صدام به‌عنوان یک فرد نیست. جریان صدام را می‌گوییم، …

برادرها! باید بدانید که گردان شما و آن گردانی که در جوار شما هستند، شما ازنظر ما استراحت کردید و حالا نوبت وارد شدن به مرحله بعدی عمل است. (تکبیر حضّار)

اگر سؤالی است جواب بدهیم.

برادر…: ما با ارتش ادغام می‌شویم؟ (منظور سوال کننده، ادغام گردانهای عملیاتی است)

برادر احمد متوسلیان: مجدداً ادغام با ارتش را داریم و ممکن است که ما قصوراتی ببینیم، ولی این ارتش یک پاره‌ای از تن ما است. آیا شما می‌توانید وقتی برای یک کاری می‌روید یک دستتان را جا بگذارید؟ ارتش را دست خودمان فرض کنیم. ما باید ارتش را با خودمان ببریم. باید آن‌ها در کنار ما بجنگند و ما در کنار آن‌ها بجنگیم. ما هم مسئله داریم. نه این‌که نداشته باشیم. ما همه قوت و ضعف داریم، ولی قوت و ضعف همدیگر را تأمین می‌کنیم. این امر امام است که باید ارتش و سپاه در کنار همدیگر بجنگند.

الآن حالتی که به وجود آمده و برادرمان (صیاد) شیرازی در رأس ارتش هستند، واقعاً ارتش خیلی متحول شده است. ما به ایشان می‌گفتیم این‌قدر وسیله را بدهید، سریع می‌دهند. این‌طور نیست که الآن ما با ارتش مسئله داشته باشیم. البته آرم می‌زنیم، منتها ارتش یک حالت سازمانی دارد، سازمان ارتش کلاشینکف نیست و ژ-۳ دارد. این را هم اگر ببرد به اردنانس خود می‌برد و با یک نامه همه‌اش خالی می‌شود.

الآن ارتش دیگر آن ارتش سابق نیست… ت.

من یک‌چیز را صریح بگویم، هرکسی از برادرها که خدای‌نکرده علیه سازمان ارتش جوسازی کند، منافق است. او را باید از خودتان بیرون بکشید. ارتش هرگز نمی‌آید تانک تی ۶۲ را در سازمانش بگذارد. سازمان تی ۶۲ ندارند، سازمان تی ۵۵ ندارد، سازمان کلاشینکف ندارد…

برادر…: حاج‌آقا! لطفاً از روی نقشه بیشتر با برادرها کار شود تا بتوانیم توپخانه دشمن را بگیریم.

برادر احمد متوسلیان: حتی‌الامکان برادرها را با نقشه آشنا می‌کنند که اشتباه نشود. ولی شما تصور کنید که ما چقدر راه آمدیم. شما در حالت عادی می‌توانید ۲۵ کیلومتر در شب راه بروید؟ خود برادرها نفهمیدند، شبانه ۲۶ کیلومتر راه رفتیم. ما هرقدر هم‌روی نقشه توجیه کنیم، یک‌وقت می‌بینیم هفت کیلومتر آن‌طرف می‌رویم. همین قضیه شد. ما گفته بودیم تا اینجا بیشتر نروید، اینجا هدف شما است. برادرها بی‌سیم زدند که ما به رودخانه رفائیه رسیدیم، می‌خواهیم همان‌جا بمانیم. حالا دست هم برنمی‌دارند. می‌گوییم عقب بیایند، دیگر دست از سر این‌ها بردارید، این‌ها بدبخت شدند، این‌ها می‌خواهند ازآنجا هم نیایند. بالاخره یک مقدار حد وسط شد. نه حرف ما، نه حرف آن‌ها، یک قله وسط بود و خدا یک کار راستی پیش آورد که آن قله در آن وسط سبز شد و به برادرها گفتیم روی آن بروید که خیال همه راحت بشود. عمل را هرقدر هم که روی نقشه توجیه بکنیم، این در عملیات مطرح می‌شود؛ یعنی عمل به ما حکم می‌کند. هرقدر هم که شما را روی نقشه توجیه کنند، وقتی می‌بینید که دشمن دارد فرار می‌کند، نمی‌توانید بایستید. دنبال او می‌روید و در نتیجه آن یکی برادر با تو درگیر می‌شود و فکر می‌کند که دشمن است. در عمل این‌طوری می‌شود وگرنه هدف کاملاً مشخص بود، جهت هم مشخص بود.

برادر…: حاج‌آقا! لطفاً به‌اندازه کافی آرپی‌جی بدهند که بتوانیم تانک‌های دشمن را بزنیم.

برادر احمد متوسلیان: ازنظر آرپی‌جی بحمدالله تأمین شدیم. ازنظر تیربار هم همین‌طور هستیم. ازنظر ضد هوایی هم که تا دلتان بخواهید تأمین هستیم.

سخنان احمد متوسلیان پس از عملیات «فتح‌المبین»
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دو × یک =