کد خبر : 282863
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰ - ۱۲:۲۵
-

آمریکا در خاک ایران

آمریکا در خاک ایران

«آن جمله در آن لحظه طلایی یعنی همه چیز! یعنی نقشه گنج پیش من است و راه رسیدن به قله را با اعتماد به هم خواهیم یافت و تو به عنوان شاگرد من، به تنهایی راهی میدان نخواهی شد بلکه با هم در مقابل رقیب صف‌آرایی کرده و با یکدیگر برای پیروزی خواهیم جنگید.»

به گزارش عصرقائم، در یادداشتی در روزنامه ایران ورزشی به قلم وحید جعفری، خبرنگار، آمده است: ««فردا بهت می‌گم چطور طلا رو بگیری. فردا بهت می‌گم.» این جمله شب قبل از این که چهار نماینده ایران در روز دوم مسابقات جهانی نروژ به فینال رقابت‌ها برسند و همگان شروع به تمجید کار سرمربیگری پژمان درستکار کنند، در صفحات مجازی پخش شد. سرمربی جوان و در عین حال کاربلد کشتی آزاد ایران که در آغاز کار بسیار مورد انتقاد قرار می‌گرفت، حالا با رساندن حسن یزدانی و امیرحسین زارع به فینال تبدیل به مربی کاربلدی شده بود که با عملکرد خود برچسب سکوت بر لبان منتقدان می‌دوخت اما این عملکرد در روز دوم مسابقات و پایان کار نمایندگان چهار وزن دوم در این روز نمود بهتری داشت و هر چهار دلاور ایرانی با شایستگی تمام به فینال مسابقات رسیدند و هر کدام رقابت نیمه‌نهایی را به نفع خود تمام کردند و در آغوش مربی دوست‌داشتنی و مورد اعتماد خود جای گرفتند تا نشان دهند که قدردان زحمت شبانه‌روزی و تمرینات اصولی او در ۴۵ روز گذشته‌اند.

بحران کرونا و فاصله زمانی کم بین بازی‌های المپیک و رقابت‌های جهانی لرزه به اندام درستکار نینداخت و پسر محجوب و دوست‌داشتنی کشتی تهران با فهم بالای خود از کشتی، سربازان خود را به بهترین شکل ممکن در این شرایط حساس آماده نبرد با رقبای جهانی کرده و ثابت کرده که به حق لیاقت ردای سرمربیگری تیم ملی را داشته است. رحمان عموزاد به اشتباه خود باخت؛ وگرنه نماینده وزن ۶۱ کیلوگرم ایران نیز لیاقت کسب مدال را داشت. یونس امامی مغلوب تردیدهای خود شد؛ وگرنه با اعتماد به کادر فنی می‌توانست مدال برنز خود را این‌ بار در وزن ۷۴ کیلوگرم تکرار کند.

حسن یزدانی در روز نخست همان شیر همیشگی شده بود و آرتور نایفونُف روس را جوری از دم تیغ گذراند که دیگر جامبولات تدیف سرمربی نام‌آشنای روس‌ها فکر کری‌خوانی نکند و نگوید مربیان و مدارس کشتی روسیه بهترین هستند و اگر همین حالا مربیان ما روی تشک کشتی حاضر شوند، ایرانی‌ها و آمریکایی‌ها را شکست خواهند داد، چه برسد به کشتی‌گیران.

امیرحسین زارع هم با غلبه بر رقبا بخصوص طاها آکگول ترک که عنوان قهرمانی جهان و المپیک را در کارنامه دارد، ثابت کرد که تا چه اندازه توانست و چه خوب به سرمربی خود اعتماد کرده است که پژمان درستکار بعد از غلبه بر آکگول آن جمله طلایی «فردا بهت می‌گم چطور طلا رو بگیری. فردا بهت می‌گم» را در گوش شاگرد خود زمزمه می‌کند.

آن جمله در آن لحظه طلایی یعنی همه چیز! یعنی نقشه گنج پیش من است و راه رسیدن به قله را با اعتماد به هم خواهیم یافت و تو به عنوان شاگرد من، به‌تنهایی راهی میدان نخواهی شد، بلکه با هم در مقابل رقیب صف‌آرایی کرده و با یکدیگر برای پیروزی خواهیم جنگید. این جملات یعنی همه آن چیزی که ورزش ما نیاز داشته و دارد. برد و باخت دیگر مهم نیست. مهم اطمینان‌کردن به هم و با هم بودن است. این همدلی زمانی بیشتر به دل می‌نشیند که وقتی تصویر حمید سوریان آن ژنرال بلندپایه را در صفحات مجازی می‌بینم که دستانش را دور گردن پژمان درستکار حلقه کرده و تبریکات خود را نثار سرمربی جوان تیم ملی کشتی آزاد ایران می‌کند. از این لحظه به بعد دیگر هیچ چیز مهم نیست. مهم نیست که ببازیم یا ببریم؛ چرا که ما برنده با هم بودن شدیم؛ هر چند اگر کوتاه بوده باشد. ما در تمام لحظاتی که علیرضا سرلک صداقت و سختکوشی لُرها را روی تشک نمایش می‌داد و در عین جوانی قدرت خود را به رقبا دیکته می‌کرد، ما در همه زمان‌هایی که امیرمحمد یزدانی جوانی می‌کرد و به رقابت برمی‌گشت و قدر این میدان و مربیان خود را می‌دانست و داشته‌های فنی خود را به نمایش می‌گذاشت، در طول مسابقات محمد نخودی که با حواس جمع و قدرت بالا، جسارت خود را به رخ رقبا می‌کشید و در تمام لحظاتی که کامران قاسمپور شعور بالای خود از فن و بند کشتی را به تصویر می‌کشید، به اندازه چند قهرمانی تیمی در المپیک کیفور شدیم. ما به جوانان اعتماد کردیم و جوانان به کادر فنی و حاصلش خوش بود. این یعنی داشتن انتخابی و انتخاب از سر حق و واقعیت.

و دیشب در ادامه درخشش شیرهای ایرانی، وقتی شیرشاه، کاپیتان دوست داشتنی تیم ملی کشتی ایران، حسن یزدانی که همه ایران دوستش دارند راهی میدان شد، یک‌بار دیگر همه ایران با او پا در میدان رقابت گذاشتند و با شیر به شکار رفتند. حسن در دیداری که قبل از جهانی در اردو با او داشتم، نگران بود و گفت: «سه بار باخته‌ام» به او گفتم: «تو شیر این میدانی. سه بار به شکار رفتی و شکار گریخت. باز به شکارگاه برو و شکارش کن!» و شیر بیشه ایران در دشت‌های باز نروژ چه خوب شکار کرد شکارچی آمریکایی را… او شکار می‌کرد و همه ایران لذت می‌برد از این فصل شکار.

و امیرحسین زارع وقتی در نبرد انتقامی با گنو پتریاشویلی گرجی پنجه در پنجه شد، دل‌ها روشن بود که جوان اول این روزهای کشتی ایران آن قدر پخته شده که این‌ بار نه تنها با تکیه بر نیروی جوانی بلکه با خرد جمعی و پختگی خود پیروزی در لیگ کشتی مقابل گنو را تکرار کند. او انتقام سختی از پتریاشویلی گرفت؛ از او که در المپیک زارع را شکست داده بود؛ از روباه مکار گرجستانی‌.»

آمریکا در خاک ایران
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

13 − دوازده =